راز اسارت اهل بیت (سلام الله علیهم)
نوشته شده به وسیله ی نور الزهراء در تاریخ 90/11/3:: 6:52 صبح
مفسر آگاه قرآن
به این ترتیب حضرت زینب(سلام الله علیها) پس از آنکه پرده قدرتِ گذرایی را که جلو چشم یزید را گرفته بود و بدان مینازید از مقابل چشمش کنار زد، او را سخت کوفت و در برابر دیدگان فرماندهان و عُمّالش رسوا کرد؛ همچنین نشان داد یزید با اسلامی که به نامش بر تخت حکومت تکیه زده، هیچ همگونی ندارد، چرا که هنوز کینه پیروزی اسلام بر کفر در روز بدر را در دل دارد.
در ادامه با آنچه در کلام آتشین دختر حیدر کرار در دربار یزدی شاهد هستیم آن است که: سفیر کربلا برای اینکه به یزید پاسخ عقلانی کوبنده دهد، با تمسک به آیات شریف قرآن جوابی مناسب داد. انتخاب آیات، نشانگر حضور ذهن و آرامش خاطر و تسلط کامل ایشان بر قرآن کریم است.
رویکردها و آموزههای مبارزه زینبی
قیام امام حسین(سلام الله علیه) آغاز مبارزه و شکلگیری آن است اما ادامه مبارزه و هدایت آن در مسیر واقعیاش حاصل اسارت حضرت زینب(سلام الله علیها) است. بدیهی است ادامه مبارزه با حفظ ماهیت آن، کاری بس دشوار بود از اینرو سفیر کربلا سعی داشت مبارزهاش را بر اصولی تغییرناپذیر (که از مبانی قرآن و سنت نبوی مایه میگرفت) پایهریزی کند. مهمترین اصولی که از کلام آتشین زاده حیدر کرار در کاخ یزید برداشت میشود، عبارت است از:
1ـ شکست دشمن: زینب کبری(سلام الله علیها) بر اساس منطق قرآن ددمنشیهای یزید را در باب به شهادت رساندن امام حسین(سلام الله علیه) و اسارت اهل بیتش را پیروزی یزید ندانست بلکه آن را مهلتی دانست تا یزید بر گناهانش بیفزاید.
2ـ افشای ماهیت دشمن: عقیله بنیهاشم پیشینه خانوادگی یزید را در جمع سران و بزرگان محفلش آشکار ساخت و یادآور شد خاندان یزید یا آلسفیان هیچ گاه با اسلام و پیامبر رابطه خوبی نداشتهاند، در ادامه ثابت کرد جنگ یزید با برادرش، جنگ قومی و یا ملی و یا حتی رقابت برای رسیدن به قدرت نبود بلکه جنگ کفر و ایمان و جنگ غرور جاهلیت با تمامی ارزشهای اسلامی است.
3ـ مرگ در راه مبارزه، نابودی نیست: بزرگبانوی خردمند بنیهاشم ضمن زبون کردن یزید، با بیان شجره ناپاک خانوادگیاش، به ارزیابی قیام خونین کربلا پرداخت و روح شهادتطلبی را خاستگاه حرکت و قیام اسلامی قرار داد و آن را به عنوان رمز پیروزی و بقا و ثبات حکومت اسلامی در طول تاریخ قلمداد کرد.
4ـ قدرت دشمن را پوشالی دانستن: حضرت زینب(سلام الله علیها) در ادامه نطق آتشین خود، فرمود : ای یزید! راستی تو بر این باوری اکنون که عرصه آسمان و زمین را بر ما تنگ کردهای و ما را به عنوان اسیر این سو و آن سو میگردانی و بر ما چیره شدهای، ما نزد خدا هم این گونه خوار و بیمقدار هستیم؟ خیال میکنی چون پیروز شدی، نظر کرده خدایی و ما که مغلوب، خوار درگاه او؟ به همین خاطر باد در دماغ انداختهای و با غرور به اطراف خود مینگری و شادمان مشت بر سینه میکوبی و خرسندی که چرخ دنیا بر مراد تو میگردد و کارها مطابق خواست تو نظام میگیرد، و حکومتی که سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختی آهستهتر!
چنین از روی نادانی سرود پیروزی مخوان.
آری ؛ اصول مبارزه را ترسیم کرد و آن توخالی و پوچ دانستن قدرت بود. زور و قدرت، آب حیات هر ستمگری است و هر ستمکاری، زمانی که احساس قدرتمندی میکند، شادمان است و دوست دارد همه او را ستایش کنند. یزید نیز خود را در اوج پیروزی میدید و مست باده قدرت بود اما زینب کبری(سلام الله علیها) با مطرح کردن پوشالی بودن قدرت او تمامی شیرینی پیروزی را در کامش مبدل به تلخی زهر کرد.
5ـ ترس و اضطراب به خود راه ندادن: دختر حیدر کرار(سلام الله علیهما) در حالی که ریسمان بر گردن داشت و در کاخ مجلل و باشکوه یزید، حکمران شام قرار گرفته بود، بدون هیچ ترس و اضطرابی دادِ سخن داد، چون با ایمان قلبی که داشت، دشمن به همان اندازه در نظرش کوچک و بیارزش بود که خداوند در دیده و جانش بزرگ و عظیم. بنابراین بدون هیچ ترس و واهمهای نطق آتشین خود را در برابر تمامی انسانهای به ظاهر بزرگ و قدرتمند شام بر زبان جاری کرد.
6ـ جاودانگی آثار مبارزه: با اطمینان کامل به آینده درخشان قیام برادرش و آگاهی به آثار جاویدان و فراگیر آن در تاریخ، خطاب به یزید فرمود:
« ای یزید! هر چه میتوانی در راه دشمنی ما مکر و حیله و نقشه طرح کن و کوشش به خرج بده! به خدا سوگند! نمیتوانی نام ما را از خاطرهها و صفحه تاریخ محو نمایی!...»
حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) براساس اعتقاد عمیق خود به قرآن به خوبی میدانست تمامی نقشهها و توطئههای یزید بر باد است و آنچه در آینده تاریخ میدرخشد، آثار قیام خونین برادرش است.
7ـ هدفداری: در پایان خطبه آتشین، زینب کبری فرمود:
« اکنون حمد میکنم خدای را که آغاز کار ما را به سعادت و مغفرت قرار داد و پایان آن را به شهادت و رحمت ختم نمود. از خداوند متعال میخواهیم که ثواب و رحمت خویش را بر شهیدان ما تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و جانشینی ما را از آنها نیکو مقرر فرماید، زیرا او خداوند بخشنده و مهربان است و او پناهگاه ما است و ما را کافی است و او نیکو وکیلی است. »
حضرت هدف از آفرینش بشر را به معرفت حق رسیدن و در جوار رحمت او آرمیدن میداند و معتقد است وقتی بندهای به خدا پیوست و در هیچ وضعی خود را از او جدا ندید، آنگاه تلخی و شیرینی، مرگ و حیات همه و همه در نظرش یکسان است.
رسوایی طاغوت
خطبه کوبنده سفیر کربلا چنان اوضاع مجلس آراسته یزید و او را آشفته کرد که یزید دچار سردرگمی شد و ترسید با افشاگریهای دختر علی بنابیطالب(سلام الله علیه) پایه های حکومتش دچار تزلزل شود. ترس زمانی بیشتر شد که حضرت زینب(سلام الله علیها) در مسجد شام هنگامی که امام سجاد(سلام الله علیه) مشغول ایراد خطبه افشاگرانه خود بود، با فریادهای رسا آن امام را یاری کرد. یزید که بیم داشت مبادا قشر عمومی جامعه که از حقایق کارهای او و خاندانش بیاطلاع بودند، متوجه شوند و سر به شورش و قیام بردارند، برای اینکه خود را از چنین خطر بزرگی وا رهاند، راهی جز دلجویی و عذرخواهی از اسیران ندید تا بدین وسیله جوّ شام را آرام کند و پرده بر اعمال نادرست خود بکشد.
از روی تملق و چاپلوسی به عذرخواهی و پوزش متوسل شد تا شاید بدین وسیله راه نجاتی یابد و خود را از وضع خطرناکی که در آن قرار گرفته بود رها سازد. بنابراین پس از آنکه گناه قتل امام حسین(سلام الله علیه) را به گردن پسر مرجانه انداخت، اهل بیت را مورد نوازش قرار داد و از آنها خواست اگر تمایل دارند در شام نزد او بمانند و اگر نمیخواهند به مدینه بازگردند.
از آنجا که بانوی شجاع اسلام قصد داشت بیشتر با مردم سخن بگوید و آنها را در جریان فاجعه دردناک صحرای کربلا قرار دهد و از این ره نهضت خونین برادر را به بهترین شیوه معرفی کند، فرمود: « پیش از هر چیز باید برای کشتگان خود سوگواری کنیم. »
یزید به خوبی از منظور سفیر کربلا آگاه بود، ولی در وضعی قرار داشت که نمیتوانست پاسخ منفی دهد. از اینرو دستور داد سه روز برای کشتگان کربلا عزاداری کنند. زینب کبرا(سلام الله علیها) به رغم خستگی زیاد مصمم بود در هر فرصتی جنایتهای یزید را بدون ملاحظه شماره کند و بر رسوایی او بیفزاید.
روانه کردن کاروان به مدینه
پس از برپایی مراسم سوگواری شهدای کربلا در شام، چنان از اعتبار و نفوذ یزید میان مردم کاسته شد که مصلحت ندید کاروان اسرای کربلا در شام بماند، بنابراین اسباب سفرشان را فراهم کرد و آنان را راهی مدینه کرد.
مردم مدینه بر خلاف مردم شام و کوفه، در کسوت عزا به استقبال کاروان اهل بیت(سلام الله علیهم)آمدند. با دیدن آنها صدای گریه و شیون فضای شهر را پر کرد. سفیر کربلا در آغاز ورود به مدینه و با دیدن مرقد جدش رسول اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) بار دیگر دادِ سخن داد و فرمود:
« ای مدینه پیامبر! چه شد آن روزی که ما به صورت دستهجمعی با شادی و خوشحالی خارج میشدیم اما امروز در اثر حوادث روزگار، مردان و فرزندان و جوانان خود را از دست دادهایم و با غم و اندوه وارد میشویم ... »
هدف از عزاداری
پس از ورود به مدینه، حضرت زینب آرام ننشست و برای مردم (که به قصد دیدارشان میآمدند) در لوای عزاداری، تبلیغات
زن معاصر برای رهایی از اسارت فرهنگ غرب، راهی ندارد جز آنکه زینب(سلام الله علیها) را به عنوان الگو و سرمشق زندگی خود برگزیند.
حضرت دو هدف عمده را از برگزاری مراسم سوگواری برای امام حسین دنبال میکرد:
1ـ ماهیت اهریمنی یزید را افشا میکرد؛
2ـ مردم را به خاطر عدم یاری امامشان سرزنش مینمود!
سرانجام اهداف سفیر کربلا به بار نشست و نفرت و انزجار عمومی چنان بالا گرفت که عموما به طور علنی و آشکار یزید و کارگزارانش را لعنت میکردند. جوانان که آتش انتقام، درونشان شعلهور شده بود، همگان و خود را به دلیل عدم یاری امام سرزنش میکردند و تنها راه جبران را انتقامجویی میدانستند.
تبعید فرماندار مدینه (عمرو بن سعید) شهر را در آستانه شورش دید و عامل اصلی جنبش را دختر علی بنابیطالب(سلام الله علیه)دانست، از اینرو هیئتی نزد او فرستاد تا از تحریک مردم دست بکشد. اما حضرت زینب(سلام الله علیها) کجا و سکوت و بیاعتنایی کجا؟! با خاموشی و سکوت وداع کرده بود و یک دنیا فریاد شده بود؛ فریادی به بلندی تاریخ در همه اعصار؛ نه فریادی که از گلوی یک زن زندانی در خانه بیرون آید. عمرو بنسعید زمانی که دید هشدارهایش در مورد سکوت کارگر نیست، به یزید نامهای نوشت و از او کسب تکلیف کرد. یزید فرمان داد که زینب از مدینه خارج شود.
حضرت زینب(سلام الله علیها) عزم خود را بر خروج از مدینه جزم کرده و با آن دیار وداع گفت. برای ادای رسالت و معرفی نهضت خونین برادر از شهری به شهری میرفت. هر جا که پا میگذاشت، آتش انقلاب و شورش را علیه دستگاه بنیامیه شعله ور میکرد، بدین سبب هیچ کجا برای او جای ماندن نبود، چرا که به دستور خلیفه باید شهرها را یکی پس از دیگری ترک میکرد. تا اینکه سرانجام در دیار غربت جان به جان آفرین تسلیم کرد.
راز اسارت اهل بیت(سلام الله علیهم)
اینجاست که رازی نهفته آشکار میشود که چرا سیدالشهدا بانوی بانوان و زنان و کودکان را همراه خویش به صحرای کربلا برد، با آنکه خود به سرانجام سفر آگاه بود و اهل کوفه را خوب میشناخت.
اسارت بانوان، فاجعه کربلا و جنایات بنیامیه و فداکاری امام حسین(سلام الله علیه) را از پس پرده بیرون آورد. اگر اسارت آنها نبود، دشمنان آل محمد(صلی الله علیه و اله و سلم) پردهای بر جنایات کربلا میکشیدند و نمیگذاشتند کسی از آن آگاه شود، یا کسانی را که اطلاع داشتند، زبانشان را به وسیله پول یا زور میبستند و جنایات هولناک خود و فداکاری و شجاعت عظیم اهل بیت را از صفحات تاریخ پاک میکردند اما حضرت زینب(سلام الله علیها) باید در کربلا باشد، فداکاری برادر و جنایتکاری بنی امیه را ببیند، سپس اسیر شود تا این حقیقت بزرگ محو نشود.
منبع : سایت شیعه نیوز
کلمات کلیدی :